نه دل مفتون دلبندی، نه جان مدهوش دلخواهی
نه بر مژگان من اشکی، نه بر لب های من آهی
نه جان بینصیبم را پیامی از دلارامی
نه شام بیفروغم را نشانی از سحرگاهی
نیابد محفلم گرمی، نه از شمعی، نه از جمعی
ندارد خاطرم الفت، نه با مهری، نه با ماهی
کیم من؟ آروز گمکردهای تنها و سرگردان
نه آرامی، نه امیدی، نه همدردی، نه همراهی
رهی
تدبیر تقدیر...برچسب : نویسنده : 9persian-yaserd بازدید : 181